پارساپارسا، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 7 روز سن داره
مامانیمامانی، تا این لحظه: 30 سال و 6 ماه و 16 روز سن داره
😊ساخت وبلاگ پسرم☺😊ساخت وبلاگ پسرم☺، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 28 روز سن داره

😘درددل برای پسرم پارســـــا😘

خدایا معجزه کن...

خسته ام خدای بزرگم..... خدایااااااا...چشمهایم را می گشایم دیواریست به بلندای ناامیدی.... درخودمیپیچمو بغض میکنم.....مثل درختی شدم که تبر بر شاخسارش فرو می آوردند....و نفس در ریشه هایش تنگ میشود.... خدایاااااااا دستت رو بر شانه های خسته ام قرار بده.... ای خدای بزرگم....تویی که به کوه فرمان ایستادن دادی....و ب رود فرمان رفتن....! ب پرنده ها فرمان پرواز....و به ستارگان فرمان درخشیدن..... به منم بیاموز ایستادن و مقاومت در برابر سختی ها...... تا شاخسار شکسته ام جوانه های امید بشکفد... ای خدای بزرگم...من درمانده و تشنه محبت توام....درمانده نگاه و لطف تو.... صدایم کن...نگاهم کن ..ف...
30 مهر 1395

چقد امروز دلم گرفته.....

چقد امروز دلم گرفته..... امروز همه عکسای بچه هاشونو با "سربند یاحسین و لباسای سبز ب تن" گذاشتن پروفایلشون.... و من که میبینم یاد اون زمان جداییمون میفتم.. چون دقیقا همون روزش من خونه بابام بودم و برات یه" دست لباس که روش علی اصغرنوشته بود خریدم "....اما عصر همون روز پدرت اومد و تورو ازم گرف برای همیشه ..... " تلخ ترین روز زندگیم 7 آبان 93 " ای خداااااااا... این لباسا همش منو یادتـــو میندازه....محرم منو یادتـــــو میندازه پســرم.. خداااااجون..چطور بگم دلم گرفته.....هی میگم آرومم اما بخدا درونم غوغاست....دوسال گذشته اما بعضی خاطرات عین واقعیت جلوم ...
16 مهر 1395

خداااااااااااااااااا

کوچولوی مــــــــــــن....! حالا که دیگردستم ب آغوشت نمیرسه...و بوسیدنت موکول شده به تمامی روزهای نیامده.... حالا که هرچه سرم را گرم میکنم تا مبادا غرق شوم در رویایت.....باید اسمم را در کتاب گینس ثبت کنم تا همه بدانند زنی با سنگین ترین بار دلتنگی روی شانه هایش "تـــــــــــو را دوست میدارد" میدانم که همه حرفهایم تکراریست..مثل کوبیدن بر دری بسته..بدون امید بازشدن....!! اما چه کنــم؟!! دوباره رنگ نگاهم پریده است...دوباره صدایم نفس نفس میزند...چیزی درقلبم فرو میریزد...چیزی در درونم کم است که هیچ بودنی تمامش نمیکند....و آن تـــــــــــــــویی پســـــــــــــــرم..... نمیدانی چه دردیست هر صبح با بغض از جایم...
15 مهر 1395

یا امامحسین کمکم کن

دلتنگـــــــــــــم ولی نمیدانم چـــــــــرا..........؟!!   دلتنگـــــــــــــم ولی نمیدانم چگــــــــونه.......؟!!   دلتنگـــــــــــــم ولی نمیدانم تاکـــــــــــی......؟!!   دلتنگـــــــــــــم خیلــــــــــــــــــــی زیــــاد.......!!!   پســــــــــــــــــرم....!!!!!     کاش فرصـــــــــــتی برای دیدنت پیدا میشد.....   تا لحظه ای طعم با " تــــــــــــــــــو بودن " رو حس کنم.....!!   کاش این فریاد های بی کلامم...مرهمی شود به روی زخم هایم....!!!!   گاهـــــــــــــــــی وقتا رنگ رخسارم بی " تــــــــ...
12 مهر 1395

انتظار....

پسر نازم تـــــــــــــــــــو هرگز دلتنگی چشمانم را ندیدی.... فریاد سکوتم رانشنیدی... لحظه هایم که بی تو چگونه گذشت رو ندیدی... انتظارهایم رو ندیدی... بداخلاقی هایم...بهانه هایم برای گریه کردن رو ندیدی.... ای کاش همه این ها دیدنی میشدن برات... تا شاید زودتر از چیزی که من انتظار دارم ب دیدنم بیایی... خـــداوندا تـــــــــــو خودت گفتی در قلب شکسته خانه داری شکسته  قلب من.....جانا به عهد خود وفا کن.... پسرکوچولوم بدون تـــــو زندگی برایم معنایی جز تاریکی وسیاهی نداره.... تنها آرزویم این است که تا آخرین لحظه زندگیم کنار تـــــــــــو بودن رو حس ...
4 مهر 1395
1